- سر خور
- آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
معنی سر خور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب
لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن
از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن
Glide, Slide, Slip
скользить , скользить , поскользнуться
gleiten, rutschen, ausrutschen
ковзати , посковзнутися
ślizgać się, poślizgnąć się
滑行 , 滑动 , 滑倒
deslizar, escorregar
scivolare
deslizarse, deslizar, resbalar
glisser
glijden, uitglijden
फिसलना , फिसलना
meluncur, terpeleset
انزلق , انزلق
להחליק
滑る , スライドする
kuteleza, (SWAHILI)滑动
ลื่น , ลื่น
পিছলে যাওয়া , পিছলে যাওয়া
سرکنا , پھسلنا
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
آخته چی
اسبی که بر همه اسبان مقدم بندند اسب سر طویله، میر آخور رئیس اصطبل
اسبی که در طویله از همۀ اسب ها بهتر باشد
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم